سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

سلطانعلی طاهر دناک

نام و نام خانوادگی: سلطانعلی طاهر دناک

نام پدر: احمد

تاریخ تولد: ۴۴

تاریخ شهادت:۱۳۶۴/۱۲/۵

محل شهادت:جبهه آبادان

نام عملیات: والفجر۸ ذکر عملیات:یا زهرا(س)

با شهید مویدی (پوریا قلی) خیلی رفیق بود. انس عجیبی با هم داشتند. مسجد که می رفتن با هم بودن، جلسه با هم بودن، گردان، اردو، چادر. یه روح بودن در دو بدن!

نزدیک عملیات بدر بود. زمستون بود و سرمای استخون سوز هورالعظیم. تو تاریکی شب صدای دعواشون می اومد. رفتیم نزدیک، دیدیم دارن سر این قضیه جر و بحث می کنن که کدومشون دم در چادر بخوابه که سردتره!  سلطانعلی کله شق بود. وقتی دید نمی تونه شهید مویدی رو راضی کنه زد بیرون. رفته بود کنار رودخونه. گفت اگه قراره تو دم در تو سرما بخوابی من هم تا صبح پیش رودخونه می مونم.

تو اون سرما !!

می دونست آخر مویدی راضی می شه. رفتیم دنبالش، بهش گفتیم مویدی قبول کرده که تو دم در چادر بخوابی. برگشت…

تو رفاقت ایثارشون مثال زدنی بود…

دستای مویدی از شدت سرما زخم شده بود، سلطانعلی هم بهش رسیدگی می کرد، با روغن دستشو چرب می کرد که زخم ها باز نشه و یکم بهتر شه. تو رفاقت خیلی هوای همو داشتن… این دونفر هر جا بودن با هم بودن. قبل از والفجر ۸ اومده بود مرخصی. گفت چطور عبدالعلی جبهه باشه، من خونه؟!! کوله شو بست و رفت. رفت کنار مویدی. بعد از عملیات تو مسیر برگشت با هم تو اتوبوس گردان بلال به شهادت رسیدند. هیچ وقت از هم جدا نمی شدن! یکی از رفقا تعریف می کرد که دیدم که پیکرشون هم کنار هم بود



بسم الله الرحمن الرحيم



وصيتنامه برادر شهيد سلطانعلي طاهردناك



 



بارخدايا مغفرتت اميدوارتر از عمل
من است و بدستيكه رحمتت وسيعتر از گناه من است بارخدايا اگر گناه من نزد تو بزرگ
است پس گذشت تو بزرگتر از گناه من است. خدايا معبودا تو را ناسپاسي كردم و معصيت و
خلاف سخن تو كردم و نافرماني تو بسيار كردم پس چگونه مي توانم به درگاه تو شكوه و
ناله با اين همه گناه كنم به بد حالي و بيچارگي من ترحم فرماي و از گناهان من بنده
ضعيف و ذليل كه طاقت عذابت را ندارم ترحم فرماي و بر من ببخشاي زيرا كه به عذاب من
محتاج نيستي و البته سزاي من گنهكار است كه عذاب كشيده و پاك شوم ولي چه كنم معبودا،
اكنون با اين همه خطا به تو رو آورده و از تو مسئلت مي كنم كه درگذري از من و عفوم
نمايي و ديگر نااميد از درگاهت بيرونم نكن، زيرا تو هرچه از بندگانت درگذري از
كرامتت چيزي كم نشود. خدايا روزي كه مرا بر مي انگيزي و در محشر و روز جزا مرا
رسوا مگردان، و به آبرومندي درگاهت از من درگذر و ببخش و عفوم نما اي بخشنده
گناهان، اي خداي مهربان.



خدمت مادر عزيز و مهربانم سلام عرض مي كنم و از تو مي
خواهم كه ببخشي مرا به خاطر اينكه تو را اذيت مي كردم و براي تو پسر خوبي نبوده
ام، از خدا بخواه كه مرا ببخشد و از گناهانم درگذرد و در دوري من اشك نريز زيرا
لايق ان نيستم كه يك اشك بخاطر من بريزي، مادر براي مصیبت امام حسين و زهراي مرضيه
و زينب كبري اشك بريز تا مرا نيز از ثواب اشك براي آنها سودي رسد و همچنين خدمت
برادران و خواهران خوبم سلام عرض كرده و از خطاهايم درگذريد و التماس دعا دارم، از
من هيچگونه عكس و مطلبي كه البته در خور آن نيستم نه به ديوار بزنيد و نه بنويسيد
براي دوستانم و آشنايانم نيز خوب حقشان را ادا نكردم و مرا به خاطر نادانيها و
خطاهايم ببخشيد. براي سلامتي و طول عمر امام خوب و عزيزمان دعا كنيد و او را فرمان
بريد زيرا او از آبرومندان درگاه ايزد متعال است و او بر طريق حق است و او را
فرمان بريد و پشتوانه دولت و كشور اسلاميمان باشيد و قدر اين انقلاب را بدانيد و
شكر آن را به جاي آوريد و خوب استفاده كنيد البته در خور اين سخنان نبودم. از همه
دوستان و آشنايان التماس دعا دارم و من براي خدا به جبهه رفته ام و تا خداوند به
لطف خود از گناهان و خطاهايم درگذرد و مرا عفو كند كسي حق ندارد بگويد خود را هلاك
كنيد. راه، راه خوشبختي و رضاي خداي متعال است و راه رسيدن به قرب الهي و طريقه
آبرومندان و خاصان درگاه رب العالمين است. اگر خدا ترحم نمود و لطفش به سبب گناهان
من بر من نيست و دوباره به من اميد بخشيد و توفيق وصال به خودش را نصيب كرد، مرا
در جبهه هاي حق عليه باطل و يا اگر توفيق داشتم و به كربلا رسيديم در آن مكان مقدس
و پاك محل نزول رحمت و كنار مرقد حسين(ع) مرا نزديك آن مكان شريف دفن كنيد تا
خداوند نيز به آبروي امام حسين(ع) و زهراي مرضيه(س) درگذرد و از گناهان و خطاهايم
عفوم نمايد و لطف و كرمش و يا در يكي از جبهه ها دفن كنيد تا روح و جانم و وجدانم
به سبب خون پاكان خودش و عزيزان درگاهش آرام گيرد و ترحمي نمايد.



خدايا،
خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار



17/11/64   طاهردناك

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا