مهدی زاده شوشی

مهدی زاده شوشی

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيت نامه پاسدار شهيد مهدي زاده شوشي

نقول في سبيل الله الذين يسرون الحيواه الدنيا بالاخره و من يقال في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتير اجراً عظيما.

اسلام چيزي است كه همه بايد نداي او بشويم تا اينكه تحقق پيدا كند .

                                                                       امام خميني

حمد و سپاس خداي كريم و منان را كه توفيق اين داد كه اين دنياي مادي را وداع گويم و پروردگار عالم را شكر مي گويم كه توفيق شهادت را نصيب اين بندة ضعيف و بي مقدار كردند ولي آيا مگر كسي مي تواند شكر خداي عالم را بجاي آورد همه دستها وپاها وجوارح قاصر است چون اگربخواهد شكرخداكند با همان وسيله شكر ميگو يد خدايا من عاجزاز شكر توچونكه عنايت

بسم الله الرحمن الرحيم

سيد صدر الدين هاشمي نژاد

الحق من ربك فلا تكن من الممترين، حق همان است كه از جانب پروردگارت آمده و تو از شك كنندگان مباش زندگينامه برادر شهيد سيد صدر الدين هاشمي نژاد

راهروان راه حق و يقين كنندگان به الله و چرخش گيتي و پويائي حيات بشري و حيات كلي در محور هستي انسانهائي هستند وارسته كه زنجيرهاي نفاق، خود بزرگ بيني، كوته نظري و ايستادگي و انگل منشي و خلاصه كليد خصوصيات پست و حيواني را از خود گسسته اند و اختلافي را كه بين حيات دروني خويش با روح خويش در ابتدا به صورت فازهاي ضعيف و مستهلك داشته اند. طي سالهاي كوتاه عمرشان از بين برده اند و خويش را با روح خويش يكي كرده و آنگاه پران شده اند پريدني بي پايان. پرشي بي انتها، پرشي بي نهايت به سوي پروردگارشان آن هستي بخش عالم هستي، آن حركت دهندة دنياي بي كران قرون و اعصار، ستاره گان و سيارات دوردست، آن خداي با عظمت كه ياد او روح را زنده و جسم را توانا نگاه مي دارد. و اينك نور خداست كه فرج، فرج مردم يعني انسانهاي وارسته وارد عرصه دين خدا مي گردند. كه مي فرمايد:

يدخلون في دين الله افراجا. و مي يابيم عمل اين كلام خداي را در اجتماع از طاغوت گسستة خودمان و اينچنين است كه عارف بزرگ تشريع مي كند پران شدن انسان را و دگرگوني دروني او را از پيدايش ماده و ورود به مرحلة جانداران و گياهان و فرشتگان و روح از اين مراحل و وارد شدن در عرضه ماوراءالطبيعه. و پران شدن انسان كه ما نيز پران شدن اينها را اين شهيدانمان را كه اينك روح آنها نظاره گر اعمال ماست. و جسم و روح ما را احاطه مي كند ميبينيم به چشم جان كه چشمي است با بينشي ديگر. ارواح پاك كليه شهيدان بر اعمال ما، ناظر است تك تك سلولهاي بدن آنها بازگو كننده حيات حقيقي و معقولي است كه آنها در طول عمر خويش بدنبال آن مي گشتند. و ما چه چيز ديگري مي توانيم در وصف اينان ذكر كنيم. چگونه مي توانيم تفسير كنيم انسان شدن و انسان ماندن و انسان مردن في سبيل الله را ما را چه مي شود؟ كه بنگريم اسنان بي گانه اي است در تبعيد زمين و به فساد زمين و زمينيان آلوده مي گردد. و گاه نمي گردد. ما در كجاي تاريخ قرار گرفته ايم. در چه مقطعي از زمان ايستاده ايم و بر پهناي زمين در اين قسمت از آسيا بر كرة خاك بدنبال چه مي گرديم و چرا اين چنين بسان مسابقه دهندگاني ايستاده ايم كه قرآن در اينباره مي فرمايد و الشابقات و سبقا.

و در اين مقطع زمان ما سبقت گيرندگان بر ديگر نجات دهندگان بشريت مظلوم و محروم از چنگال يهوديان كه دستشان امروز از آستين مسلمان نماها بيرون آمده است مي باشيم. و اينچنين سبقتي كه برادران ما در سنين نوجواني هر يك با شتاب خاص خود تا آخرين نقطة حيات مادي به پيش مي روند و آنگاه به ما مي سپارند بقيه حركت و جنبش را كه امروز اسلام بعد از 1400 سال دوباره حاكميت يافته است و امروز نيز بعد از آن همه تاريخ طولاني غصب حكومت بوسيله حاكمان غاصب باز دلالان بر سر خون جوانان ما به معامله مي نشينند و براي انقلاب اسلامي در ميهن اسلاميمان نقشه ها ميريزند و طرحها به اجرا مي گذارند؟ اينك بايد از آنها پرسيد كه شما را چه مي شود كه بي تحرك چون مردگان بر جاي خويش ايستاده اند. زيرا آرمان شهيدانمان براي ما امروز گرانبهاترين متاع است و آنها مسئوليتي را به ما سپرده اند كه خود تا آخرين دم حيات خويش بار سنگين آن را بر دوش پاك خود مي كشيده اند. در اين صف طويل شهيدانمان از صدر اسلام تا كنون برادر شهيدمان سيد صدرالدين هاشمي نژاد است.

وي به سال        در شهرستان دزفول متولد گرديد و تحصيلات ابتدائي خويش را شروع نمود و سپس به دبيرستان راه يافت. وي انساني كوشا، آراسته به اخلاق نيكو، دلسوز و متعهد بود.

وي علاقه فراوان به امام داشت و يكي از فرزندان علاقمند به جمهوري اسلامي ايران از صميم قلب بود و كليه كارهائي را كه در اين مورد به تثبيت حكومت اسلامي كمك مي كردند با جان و دل انجام مي داد. وي انساني خالص و با صداقت و شوخ طبع اش جلب نظر مي كرد اكثر اوقات حتي لحظات ناراحتي لبخند بر لبانش نقش بسته بود كودكي صدرالدين: او را در ميان كوچه هاي دزفول، كوچه هاي قديمي، همانجاهائي كه نقش قدمت بر تك تك آجرهايش نقش بسته بود مشغول بازي يافتيم، همان بازيهائي كه در آينده بسيار جدي مي شدند بطوري كه كمترين نمود آنها حضور در ميدان مبارزه عليه مزدوران بعثي بود. و همان شوخيهائي كه در آينده اي نه چندان دور به خنده اي تمسخر آميز بر مرگ مضحكانه و مذبوحانه دشمنان اسلام بدل شد، از همان اوايل كه جلسه قرائت و تفسير قرآن در مسجد محلشان برگزار مي شد فعالانه در آن شركت مي جست و از آن زمان نطفه اعتقادات مذهبي در ذهن پويايش بسته شد. و اين جلسات تا زمان انقلاب ادامه داشت.

صدر الدين و انقلاب: با شروع اولين تظاهرات و اعتراضات مردم مسلمان همراه ديگر همفكران خويش جهت صحيح سياسي و مكتبي خويش را بازيافت و صفحة پاك ذهنش تبديل به مجموعه اي از آگاهيهاي پوينده و جوشنده گرديد.

وي گمشده خويش را در انقلاب يافته بود. وي جسد پاك شهيد مجدي را زير تيراندازي سربازان شاه خائن تشييع كرده بود و در آن ايام هر چه دوستانش از او تقاضا مي كردند كه به خانه بيايد قبول نمي كرد وي بعد از انقلاب يافته بود كه چه مسئوليت بزرگي بر دوشش نهاده شده است. به اين علت به كميته يونسكو و جاهاي ديگر رفته و تقاضاي خدمت نموده بود و مدتي در اين جاها بود تا به پادگان كرخه رفت و دورة آموزش ذخيره سپاه را طي كرد. او ضمن تحصيل در دبيرستان زماني كه ضد انقلاب از مدارس به عنوان سنگر استفاده مي كرد او كوشش بسياري در جهت حاكميت خط اصيل انقلاب اسلامي انجام داد.

شهيد صدرالدين و جنگ: وي آن چنان به فكر انقلاب و ميهن اسلامي بود كه بعد از شروع جنگ تحميلي امريكا جزو اولين گروه اعزامي بسيج مستضعفين به تهران براي آموزش بود. وي مدتي بعد از آموزش در مسجد اميرالمؤمنين ماند و چون خيلي دوست داشت كه به جبهه اعزام شود بطور موقت از آنجا خارج شد و همواره مي كوشيد كه جبهه برود. وي جنگ را رحمت مي دانست و ميگفت اگر اين جنگ نبود ما نمي توانستيم گروههاي منحرف را از ميدان اينگونه بيرون كنيم. وي در اين زمان به عضويت سپاه درآمد و براي آموزش به اهواز اعزام شد، پس از يك دورة ايئولوژي نظامي به سپاه دزفول برگشتند. و مي گفت كه قرار شده ما را در حمله بستان شركت دهند و مي گفت من نفربر چرخ دار را انتخاب كرده ام چون مي خواهم در قلب سپاه دشمن نفوذ كنم و بعد از اين مدتي زياد در جبهه بود و خبري از او نبود تا اينكه او را در بيمارستان يافتيم و تركش كاتوشاي دشمن همة بدنش را مورد اصابت قرار داده بود صحبتهاي او را در حال ضعف و بعد از چند ساعت به صف شهداي اسلام پيوست. و زندگي براي او يك كلمه بود (شهادت)

 صدرالدين اخلاق اسلامي و شهادتش: بافت مذهبي خانواده و جلسات مذهبي و روح پاك برادرمان بر روي هم سربازي از اسلام ساخته بود انساني خالص آگاه و با بينش عميق او هيچگاه كسي را آزرده نمي كرد و مادرش در اينباره مي گويد وي چون اجداد پاك و مؤمنش داراي خلوص نيت بود و در زندگي فردي قانع بود و هيچ وقت از وضع زندگي شكايت نداشت و با اينكه اين امكان برايش وجود داشت كه در رفاه زندگي كند ولي هيچگاه نپذيرفت.

و از خصوصيات اخلاقي او اين بود كه با رفتارش همة افراد خانواده را مجذوب  مي كرد. و با وجودي كه از ما كوچكتر بود ولي در خانه برايمان يك معلم بود وي خيلي مظلوم بودو حالتي متواضع و فروتن داشت وي با وجودي كه انساني آگاه و با بينش بود ولي هيچگاه احساس غرور نمي كرد. او با وجودي كه ميتوانست در بخش فرهنگي سپاه خدمت كند ولي هيچگاه قبول نمي كرد و هميشه مي گفت كه من براي رفتن به جبهه ساخته شده ام. وي به امام از جان و دل عشق مي ورزيد و به گروههاي منافق ضد انقلاب تنفر ابراز مي كرد و عقيده داشت كه اسلام است كه نجات دهنده مردم محروم و مستضعف جهان است وي نماز خود را با حالتي متواضعانه و خالصانه مي خواند و از نماز متوجه عظمت خداي بزرگ مي گرديد و بر اين باور به الله و اسلام، تا مرز حيات پيش رفت و در جبهه صالح مشطط پس از مدتي طولاني به آرزوي خويش رسيد و به شهادت رسيد و بار مسئوليت ما را سنگينتر كرد. وي در وصيت نامه اش چنين مي نويسد بنام الله، انا لله و انا اليه راجعون، زندگيم به درد مردم نخورد و در راه خدا كاري نكردم اميدوارم كه مرگم موجب شود كه مردم به راه خدا برگردند. 

روابط عمومي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دزفول

 فضل تو دائم و مستمر است ومن در خوابم ولي اميد بنده مقصر خود را منجر به شكست مگردان خدايا هرجا قدم گذارم سخن از نعمت توست خدا يا من