نام و نام خانوادگی: مسعود خرمی
نام پدر:غلامرضا
تاریخ تولد:۴۰
سن:۲۲
تاریخ شهادت:۱۳۶۲
محل شهادت:مریوان
نام عملیات:بدر
ذکر عملیات:یافاطمه الزهرا(س)
شهید مسعود خرمی از دوران کودکی اش بسیار دوست دار حضرت زهرا بود
و از سن ۵ سالگی هرچی که داشته است را نذر حضرت زهرا و خانواده اش کرده.
از اول سال برای محرم پول جمع میکرد تا موقع محرم خرج و نذر امام حسین کند
همین روال ادامه داشت تا اینکه جنگ شروع شد
خلاصه که خیلی به امامان و انقلاب و دین ایمان داشته است
خودش که درس میخوانده، کتاب های حوزه را همراه خود به جبهه برده و خوانده
وصیت نامه شهید:
سلام بر خداوند درهم کوبنده ستمکاران و جباران، سلام بر رهبر انقلاب که
بادم مسیحائیش روح مرده این مردم سرزمین را به هیجان آورد، سلام به پدر و
مادرم که بازحمت مرا بزرگ کرده تا بسوی الله تکامل کنم و لقاء الله شوم،
سلام به تمام خواهران و برادرانم وسلام به تمام پدر و مادرانی که زینب وار
مقاومت کرده و فرزندانی حسین وار و امام گونه به جامعه بشریت عرضه می
دارند. فرزندانی که مهاجراً الی الله عازم وصال به معشوق، شهادت که معراج
روح و عایت تمنایشان است، باتمام ضعف ها و کمبود ها، عاشقانه دیارشان را
ترک می کنند و به صفوف متحد لشگر اسلام می پیوندند و می جنگیدند و این
فرزندان خاطره جاوید شهدای صدراسلام همچون مصعب، جبیر، حجربن عبدی قاسم،
عمار، سمیه، و ………………… در ذهن انسان مجسم می سازند. آری مادر
خیلی ها همچون من دوستدارند که به این راه، راه شهادت، راه تکامل، راه
خدایی شدن، راه امام حسین(ع)، را بروند.
مادر، من خیلی انتظار این روز را کشیده ام و تو باید بدانی و ناراحت نشوی
چون شهیدان عاشقانه عــازم وصال به معشوق مـی شوند، مادر من بخاطر یقینی که
به پروردگارم و بخاطر اینکه هیچ گونه شک و تردیدی در دین وایمانم و هدف
مقدسم که نجات دهنده متضعفین می باشد بسوی هدفم پیروزی اسلام بر کفر وشهادت
در راه خدا پیش می روم، می گفتی داغ مادر می دانم و یادم هست که فرزند
خیلی سخت است و این هم باید بدانی که ما صابرانی همچون حضرت زینب(س) هم
داریم و تو باید صبر و استقامت را از او یاد بگیری و همچنین یادم هست که هر
وقت دیر می آمدم کسی را خودت به دنبالم می فرستادی ولی این بار من پیش خدا
رفتم و امیدوارم که شما ها، مادرم،خواهران و برادرانم ادامه دهندگان راهم
باشید. مادر می دانم که تو چقدر به جلسات مذهبی و نمازجمعه میرفتی و علاقه
داشتی و باید بدانی که عمل با این جلسات و نمازجمعه این است که برادرانم را
هدایت به ادامه راهم کنی.
راستی مادر عزیز من قرضهایی دارم که باید آن ها را بپردازی، 200تومان به
خانواده مرحوم غلام روزنامه فروش بدهید، 10ریال به شاطر محمود واقع در
خیابان سی متری قدیم بدهید، دوربین وساک قهوه ای را به سپاه پاسداران
اندیمشک بدهید، پولهای نزد خانواده شوهر دخترخاله ام هستند را به مستضعفین
بدهید، مادرم صبور باشید و بدانید که من با شهادتم حقانیت ارزشهای خدایی را
که خدا به انسان داده گواهی دادم، مادر در پایان تأسف می خورم که نتوانستم
حقی که بگردنم داری ادا کنم، دوستتان دارم.
والسـلام

