سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید محمدرضا روشندل پور

نام و نام خانوادگی:محمدرضا روشندل پور

نام پدر:کاظم

تاریخ تولد:۴۳

سن:۲۰

تاریخ شهادت:۱۳۶۳/۱۲/۱۳

محل شهادت:جزیره مجنون

نام عملیات:بدر

ذکر عملیات:یافاطمه الزهرا(س)

روزی در جلسه کودکان مسجد بودم که محمدرضا موضوعی را بیان کرد که هنوز طنین آن در وجودم هست. می گفت:« وقتی شب می خوابیم  و صبح بلند می شویم باید در همان بستر سجده شکر به جا بیاوریم که خدا عمر دوباره به ما داده و از یک مرگ موقت دوباره ما را به حیات رسانده است!»

 شاید در آن سن کم معنای عمیق کلامش را درک نکردم، اینکه مرگ در یک قدمی آدم هاست و محمدرضا چقدر این نکته را زندگی کرد.

مسعود پرموز

شهيد محمد رضا روشندل پور

        بسم الله الرحمن الرحيم

« و نريد أن نمن علي الذين استضعفو في الارض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثين»

با عرض سلام خدمت امام عصر مهدي(عج) و نائب بر حقش امام خميني(ره) و امام امّت‌؛ و با عرض سلام به خانواده‌ي گرامي و عزيزم.

قبل از شروع به نوشتن اين را عرض كنم كه ساعات آخر كه براي حمله آماده مي شويم اين چند كلام را مي نويسم و چندان وقتي براي نوشتن وصيّتِ كامل نمانده است؛ و تازه اين را بگويم كه نخواستم اين چند كلام را بنويسم، چون خودم را لايق شهادت نمي بينم؛ منظورم ازاين بيان اين است كه شهدا بايد وصيّت بنويسند كه نوشته‌اند، من اگر بخواهم وصيّت بنويسم، مي ترسم كه با آن چند كلام ناقصي كه مي نويسم ارزش شهدا را پايين بياورم چرا كه شهيد روح بزرگ و والايي دارد و شهداء وقتي وصيّت مي نويسند كه تمام عزم و توانائيشان را بگذارند؛ با هرچه كه در اين باطن روحشان هست روي اين كاغذ بياورند. در مورد روح بزرگِ شهداء بقول آيت الله مطهّري كه به نقل از يك شاعر عرب مي گويد: « وقتي كه روح بزرگ شد جسم و تن چاره‌اي ندارد جز آن كه بدنبال روح به زحمت بيافتد و ناراحت شود امّا روح كوچك بدنبال خواهش‌هاي تن مي رود هرچه كه تن فرمان دهد؛ فرمان تن را اطاعت مي كند. روح كوچك بدنبال لقمه براي بدن مي رود اگرچه از راه تملق و چاپلوسي باشد. روح كوچك دنبال پست و مقام مي رود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد؛ روح كوچك تن به ذلت و بدبختي مي دهد براي اين كه مي خواهد فرش داشته باشد، ميل دارد آسايش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد؛ و امّا روح بزرگ به تن نان جو مي خوراند بعد هم بلندش مي كند و مي گويد شب‌زنده‌داري كن. روح بزرگ وقتي كه كوچكترين كوتاهي در وظيفه‌ي خودش مي بيند به تن مي گويد اين سر را توي تنور بگذار و حرارت تنور را احساس كن. وقتي كه روح بزرگ شد به تن مي گويد من مي خواهم به اين خون ارزش بدهم. شما به بينيد روزي چقدر آدم كشته مي شود چرا به آنها شهيد نمي گويند؟ چون شهيد كسي است كه يك روح بزرگ دارد، روحي كه هدف مقدسي دارد و شهيد كسي است كه در راه عقيده‌اش(اسلام) كشته شود و براي خودش نكرده‌ باشد؛ بله اين روح شهيد است و امّا من به برادران يك مطلب را ذكر مي كنم كه برادران سعي كنيد وصيّت شهداء را چندين بار بخوانيد و هر بار عميق‌تر از بار پيش چون گفتن اين چند كلام را كه شهيد روي كاغذ مي آورد ناقص است و نمي تواند گوياي روح بزرگ شهيد باشد. و امّا مادر و پدر عزيزم من رفتم و اين را بگويم

كه من به مصداق اين آيه شريفه:

« يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول إذا دعا كم لما يحيكم »

« اي اهل ايمان چون خدا و رسول شما را به ايمان دعوت كنند اجابت كنيد تا به حيات ابدي برسيد » انفال ، آيه 24

و اين را بگويم كه از يك جهت خوشحال و راحتم كه چون رفتم , براي خدا رفتم و در راه خدا رفتم و امّا ناراحتيم از اين است كه چندان توشه در اين چند سال عمر جمع نكردم و

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا