سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید غلامرضا آلوئی

مشخصات شهید:

نام:غلامرضا

نام خانوادگی:آلوئی

نام پدر: احمد

تاریخ ولادت:1344

تاریخ شهادت: 7 تیر ماه  1365

عملیات:عملیات غواصی

خاطره ای از شهید:

رؤیای صادقه

شهادت غلامرضا خیلی دردناک بود. هم اینکه در اعماق دریا و در غربت به شهادت رسید و هم اینکه پیکر پاک و مطهرش در آغوش امواج خزر هیچ گاه پیدا نشد و هم اینکه وصیت نامه ای از او به دست نیامد.

شبی با یاد غلامرضا سر به بالین گذاشتم و خاطراتش، مکرر از پیش چشمانم عبور می کرد. هنوز چشمانم گرم خواب نشده بود که دیدم انگار در حیاط مسجد جامع با دوستان در حال صحبت کردن هستم. غلامرضا وارد مسجد شد، با پیراهنی سفید که نور سفیدش چشم را خیره می کرد. با خوشحالی در آغوشش گرفتم و در خواب به شهادت غلامرضا واقف بودم، اما غلامرضا تأکید کرد که زنده است.

با هم رفتیم و روی سکوی گوشه ی مسجد نشستیم و با هم شروع کردیم به قرآن خواندن. یک لحظه چشمم افتاد به جیب پیراهنش که هنوز نورباران بود. وصیت نامه اش در جیب لباسش بود. یادم افتاد که وصیت نامه ی غلامرضا پیدا نشده است. گفتم : « غلامرضا! وصیت نامه ات رو بده من که تو مجلس ترحیم بخونم!» وصیت نامه را از جیبش بیرون آورد و گرفت سمت من و گفت: «این کُپیه! اصلش تو خونه اس»  و وصیت نامه را دوباره گذاشت توی جیبش.

خواب را برای یکی از دوستان نقل کردم تا برای خانواده اش نقل کنند و بالاخره وصیت نامه ی غلامرضا توی خانه شان پیدا شد.

زندگینامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً.(سوره توبه آيه 110)

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده و آنانكه در راه خدا جهاد مي كنند كه دشمنان دين را به قتل مي رسانند و با خود كشته شوند اين وعده خدا قطعي است.

دست شهادت خوبان امت قرآن را گلچين مي كند و اين گلهاي شكفته گلزار عشق با خون مطهر و معطر مي شوند و زيبا روح و سرخ پيكر به آسمان وصال، بال و پر مي گشايند و راضي و مرضي در روضه رضوان كنار حضرت سريع الرضا سكني گزيده و چشم بر عظمت دوست دوخته و به وجه الله نظر مي كنند. از ميان اين عروج يافتگان سر مست از ساغر معرفت و شور، اين بار به سرگذشت زيباي رزمنده اي عابد و مجاهدي زاهد نظر مي كنيم و از خرمن اخلاص اين مخلص فداكار خوشه يقين و خلوص را مي چينيم و مبادا كه بخوانيم اين شعر وصال را و عبرت نگيريم و در خويش نيانديشيم.

برادر شهيد غلامرضا آلوئي در سال 1344 در خانواده اي مذهبي در شهرستان دزفول ديده به جهان گشود از همان اوان كودكي كار و تلاش و رنج و مشقت را لمس كرده و در سختيها و ناملايمات آنگونه خود را ساخت كه از دوران دبستان در برابر خانواده خويش احساس مسئوليت كرده و به كار و تلاش مي پرداخت. با وجود كار در مدرسه و كلاس از شاگردان ممتاز و داراي هوش و ذكاوت خاصي بود و به همين دليل هميشه با نمرات خوب قبل مي شد. در كلاس دوم راهنمائي بود كه پدر خود را از دست داد و با وجود اينكه فقدان پدر سبب اين شد بار مسئوليت او در خانواده اش افزون يابد ولي از آنجا كه او سعي در افزايش معلومات و رفع مجهولات داشت همچنان تحصيل را ادامه داد و يكي از موفق ترين دانش آموزان در درس بود. او در كنار تحصيل به خود سازي و كسب معارف اسلامي مشغول ميشد و خود را براي آينده اي بزرگ و مسئوليتي حساس آماده ميكرد و با حضور فعال خويش در جلسات قرائت قرآن با اسلام آشنا مي شد و در دوران انقلاب به واسطه ايمان و انديشه هاي اسلامي خويش همراه با سيل خروشان فرزندان قرآن و امت مسلمان ايران در راهپيمائيها حاضر مي شد و پتك تكبير را بر فرق مشركان ظالم مي كوبيد تا اينكه انقلاب اسلامي ما در يوم الله 22 بهمن ماه سال 1357 به پيروزي رسيد و شهيد عزيز، آلوئي پس از پيروزي انقلاب حضور خود را در جلسات قرائت قرآن شدت داد و به خودسازي و ديگر سازي مشغول بود و پيوسته ديگران را به راه و روش پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و سخنان امام خميني آشنا مي كرد و به تبليغ مسائل اسلامي مشغول بود. با شروع جنگ تحميلي مجاهد خستگي ناپذيرمان به عضويت بسيج مسجد جامع درآمد و چندين بار تقاضاي اعزام به جبهه را كرد ولي با توجه به سن كم او مسئولين مانع اعزام او شدند و او در سنگر مسجد به پاسداري از اسلام و انقلاب همت گماشت تا اينكه عمليات فتح المبين پيش آمد او در اين عمليات شركت كرده و اين آغاز جهادي بود كه او سالها در جستجوي آن بود بعد از اين عمليات دفعات زياد ديگري به جبهه اعزام شد و با وجود زخم و جراحات زيادي كه بر بدن داشت دوباره به جبهه باز مي گشت و در سنگرها به پاسداري و دفاع از قرآن مشغول مي شد ايمان محكم، عشق سرشار، ايثار كم نظير، اخلاق حسنه و زهد علي گونه او نشانه اخلاص و پاكيش بود. در جبهه چون شير مي خروشيد و به صف خصم كافر يورش مي برد و در عين حال در برابر پروردگار بزرگ خاضع و خاشع بود و شبها سر به سجده مي نهاد و با خداي خويش مناجات مي كرد عشق زيارت كربلا را در دل داشت و با سوز دل و چشم اشكبار زيارت عاشورا را زمزمه ميكرد و از امام حسين(ع) پيروزي و زيارت مي طلبيد و در ماه محرم در عزاي ابا عبدالله الحسين(ع) محزون بود و همراه با هيئت عزاداران علي اكبر(ع) بر سر و سينه مي زد با قرآن انس عجيبي داشت و اكثر مواقع به تلاوت آن مشغول بود علاقة وافري به اهل بيت(ع) داشت. امام خميني را خادمي مخلص بود و خلوص نشات گرفته از ايمانش باعث شده بود كه در گرماگرم قتال چون كوه مقاوم بوده و استقامت كند در هنگام غروب خورشيد به ياد شهداء غمگين مي شد در خويش فرو مي رفت و به محاسبه خويش مي پرداخت. علم و دلش را سبب نجات بشر از جهالت مي دانست و از هر فرصتي كه پيش مي آمد به معلومات خود به خصوص معلومات نظامي اش مي افزود تا بتواند در سنگر دفاع از مكتب موفق تر شود. علاقه خاصي به خانواده خود داشت و احسان به پدر و مادر و اهل خانواده را سرمشق خويش ساخته و در بسياري از مشكلات به ياري آنها شتافته و مشكلها را حل مي كرد شجاعت و پايداري او در معركه هاي پيكار و مبارزه موجب شد كه در عمليات خيبر به عضويت واحد اطلاعات و عمليات لشكر هفت وليعصر(عج) درآيد و در آنجا بيش از پيش رشادت و دلاوري خود را نشان داد. كوههاي سر به فلك كشيده جبهه هاي غرب پايداري او را فراموش نمي كنند و بيابانهاي داغ جنوب دليرش را از ياد نخواهد برد او در شناسائي ها پيش قدم بود و هميشه در پي خطر و در جستجوي شهادت بود و در عمليات بدر از نيروهاي غواص و خط شكن بود و سنگرهاي خصم زبون را با نيروي تكبير به لرزه در آورده و با غرش سلاحش ويران كرده و در طي اين عمليات دليري و رشادت خاصي از خود نشان داد و نيروهاي اسلام را به سوي هدف راهنمائي مي كرد شهيد بزرگوار غلامرضا آلوئي بعد از چند ماهي كه در جبهه كردستان بود براي شناسائي منطقه عمليات والفجر هشت به آن منطقه اعزام شد و همراه با برادر شهيد سيد هبت الله فرج الهي فقط در يكبار عبور از اروند رود تمام مسير را بطور كامل شناسائي كرده و ماموريت خود را به خوبي انجام دادند. در اين عمليات پيروزمندانه از طلايه داران پيروزي از چند نفر معدودي بود كه مي بايست از اروند رود بگذرد و سپس ديگر غواصان را علامت داده و آنها را بسوي هدف هدايت كنند كه در اين عمليات مجروح شد. بعد از آن شب كه دل را به درياي عشق زد و خود را به دست موجهاي وصال سپرد با وجود زخمي كه از عمليات والفجر 8 بر بدن داشت براي ادامه دورة تكميلي آموزش عالي غواصي به منطقه شمال كشور اعزام گرديد و پس از فعاليتهاي شبانه روزي در حاليكه چند روز بيشتر به پايان دوره نمانده بود در تاريخ 7 تير ماه سال سال 65 ساعت 11 صبح در حاليكه مشغول غوص زدن به عمق بيش از 50 متر درياي خزر بود بر اثر بروز حادثه ناشي از غواصي در اقيانوس ديدار دوست غرق شد و به مهماني خدا رفت و جسم و روحش هديه به آستان حق تعالي شد. و اينچنين زندگي جاويدي را آغاز كرد. روحش شاد و راهش مستدام و عمر امامش طولاني باد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا