سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید علیرضا خراط نژاد

شهید : علیرضا خراط نژاد

نام پدر : کاظم

سال تولد : 42

تاریخ شهادت : 26-12-1363

سن :21

عملیات :  بدر

محل شهادت : جزیره مجنون

رسته عملیاتی :  بسیج

چهل سال پیش از امروز ما گفت

مرور وصیتنامه تکان دهنده ی شهید علیرضا خراط نژاد

بالانویس:

مدت هاست می خواهم از شهید علیرضا خراط نژاد بنویسم. بالاخره حق همسایگی دارد گردنمان. از اهل مسجد نجفیه بودنش که بگذرم، نام کوچه مان مزین به نامش است. اصلاً خانه شان در چند قدمی خانه مان است و روزی چند بار چشمم می خورد توی چشمش.

چندین بار از رفقایش خواستم برایم از او بگویند، اما باز مثل همیشه شد. اینکه بگویند چشم، اما خبری ازشان نشود. ( من روز حساب از برخی رفقای شهدا گله خواهم کرد، چرا که تکلیفشان را در گفتن از شهدا انجام نمی دهند و من بارها از دست برخی هاشان خون دل خورده ام.) امروز داشتم برای چندمین بار وصیتنامه اش را می خواندم. با خودم گفتم چه مطلبی زیباتر و پرمعناتر و معرفت افزاتر از وصیتش .

با خودم گفتم وصیت علیرضا را با دست خط زیبای خودش برایتان بگذارم، تا هم ببینید و هم بخوانید و هم تفکر کنید و هم قدری به خود بلرزید از حرف های تکان دهنده ی علیرضا.

تازه یک تکه فیلم هم از از او پیدا کردم که بعد از گذشت چهل سال دیدنی خواهد بود. هم برای رفقایش ، هم برای من و شما که او را ندیده ایم.

این پنجشنبه را بیایید و دل بدهیم به علیرضا. علیرضایی که با دغدغه ای عجیب ، چهل سال پیش از حال و روز امروز ما نوشته است.

چهل سال پیش از امروز ما گفت

مرور وصیتنامه تکان دهنده ی شهید علیرضا خراط نژاد

  فیلم مصاحبه با شهید که پس از ۴۰ سال برای اولین بار منتشر می شود

منظورم بیشتر روی این بخش وصیت علیرضاست که دغدغه هایی دارد از آینده. انگار به دلش برات شده است که ما آن راهی را که باید برویم، نخواهیم رفت و از خدا می خواهد که در آینده دوباره او را برای شهید شدن برگرداند:

خدايا! ميداني كه چه مي كشيم ، پنداري كه چون شمع ذوب ميشويم ، ما از مردن نمي هراسيم،اما مي ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند و اگر سوزيم هم كه روشنايي مي رود و جاي خود را دوباره به شب مي سپارد. پس چه بايد كرد؟ از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از ديگرسو بايد شهيد شويم تا آينده بماند ، هم بايد امروزشهيد شويم تا فردا بماند و هم بايد بمانيم تافرداشهيد نشود. عجب دردي! چه مي شد امروز شهيد مي شديم و فردا زنده ميشديم  تا دوباره شهيد شويم.آري همه ياران سوي مرگ رفتند در حالي كه نگران فردا بودند.

و همچنین اینجایی که به مسئولین توصیه هایی می کند، توصیه هایی که دقیقاً مشکل برخی از مسئولین امروز است و برای مسئولین خط و نشان هایی می کشد که دقیقاً موضوع فراموش شده ی مسئولین امروز است:

من از مسئولين شهرمان(دزفول) مي خواهم كه طبق قوانين قرآن با مردم رفتار كنند و به نيّتي ديگر دست به اموال بيت المال نزنند.تبعيض بين مردم قائل نشوند و بدانند كه هر چه دارند از اين خونها دارند ، خونهايي كه در راه خدا ريخته شده ، خونهايي كه با آن بايد اسلام در سرتاسر جهان سرافراز باشد.وبدانند كه هر خيانتي به اين مملكت كنند در آخر بايد جوابگو باشند. خوب مواظب خودتان باشيد.

کاش بیشتر سراغ این وصیت نامه ها برویم.  امام عزیزمان فرمود: « پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه‌ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. » و یقیناً اسراری در این وصایا هست که امام مطالعه ی این آسمانی نوشته ها را در کنار پنجاه سال عبادت می آورد.

در ادامه تصاویری از شهید علیرضا خراط را تقدیم می کنم و تکه فیلمی که بعد از چهل سال برای اولین بار منتشر می شود:

و نهایتا این چند ثانیه فیلم به یادگار مانده از علیرضا که بعد از چهل سال دیدارها را تازه می کند

وصیت نامه علیرضا خراط نژاد

والذین امنوا بالله و رسوله اولئک هم الصدیقون والشهدا عبند ربهم لهم اجرهم و نورهم والذین کفرو او کذبو بایاتنا اولئک اصحاب الجحیم

وآنان که به خدا و رسولانش ایمان آوردند انها بحقیقت راستگویان عالمند و برایشان نزد خدا اجر شهیدان است پاداش اعمال و نور ایمانشان را (در بهشت)مییابند وآنانکه بخدا کافر شده و آیات الهی را تکذیب کردن آنها اهل آتش دوزخند.

(قرآن کریم سوره حدید آیه18)

فالموت فی حیاتکم مقرورین والحیاة فی موتکم قاهرین.

پس مرگ (حقیقی)درزندگانی شما است اگر مغلوب بشوید،(حقیقت)زندگانی در مرگ شما است آنگاه که (بر دشمن)غالب آئید(مرگ با عزت و شرافت بهتر است از زندگانی با ذلت و خواهی)

حمد وسپاس خدائی را که ما در این موقع از زمان قرار داد.تا بتوانیم درراه او (الله) بیشتر و بهتر کار کنیم .خدایا،میدانی که چه میکشیم،پنداری که چون شمع ذوب میشویم.

ما از مردن نمی هراسیم،اما میترسیم بعد از ما ایمان را سرببرند واگر سوزیم که روشنایی میرود،و جای خودرا دوباره به شب می سپارد پس چه باید کرد؟ از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند ،هم باید امروز شهید شویم،تافردا بماند و هم باید بمانیم تافردا شهید نشود،عجب دردی!چه میشد امروز شهید میشدیم و فردا زنده میشدیم تا دوباره شهید.آری همۀ یاران سوی مرگ رفتند،درحالیکه نگران فردابودند.من با امام میثاق بسته ام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زنده ام کنند،دست از او نخواهیم کشید. سعادت بخش حسین(ع)را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید . من ازمسئولین شهرمان(دزفول)می خواهم که طبق قوانین قرآن با مردم رفتار کنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا