سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید عزیز الله ادیبی پور

مشخصات شهید:

عزیز الله ادیبی پور

نام پدر : ماشالله

تاریخ تولد : 1344

محله تولد : خوزستان-دزفول

وضعیت تاهل : مجرد

تاریخ شهادت : ۱۵/۲/۱۳۶۰

محل شهادت : جبهه صالح مشطّط 

سمت : بسیجی    

خاطره ای از شهید:

از بدو شروع انقلاب یعنی با شروع تظاهرات مردمی بر علیه شاه که اکثر فعالیتها از مساجد شروع شده بود ایشان نیز فعالیت خود را از مساجد شروع کردند.

قبل ازشروع جنگ تحمیلی به استخدام سپاه درآمدند و در اندک زمانی به تمامی فنون نظامی مسلط شد و از همان اوائل انقلاب که گروهکها دست به فعالیت زده بودند به عنوان نیروی اعزامی در جهت مقابله با گروهکها به ارومیه وکردستان اعزام شده بودکه چندین بار بدون اطلاع خانواده به مأموریت رفته بود به گونه ای که خبر شهادت وی را به خانواده داده بودند و بعد از شانزده روز فهمیدندکه خبری کذب بوده که از طرف ضد انقلابها به خانواده ایشان گزارش داده بودند.در زمان شهادت میزان تحصیلات شهید عزیزالله ادیبی پور تا سال دوم نظری بود. ایشان در رشته صنعت درس می خواندند. مدرسه سعید نفیسی محل تحصیل ایشان بود.

وصیت نامۀ شهید:

بسم رب الشهدا ء والصد يقين

شهيد عزيز الله اديبي پور

بسمه تعالي

وصيتنامه برادر شهيد عزيزالله اديبي پور

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص

خدا دوست دارد كساني را كه در صفهاي منظم با اراده آهنين جهاد مي كنند در راهش .

دوست دارم از نقطه اي حرفم را بر روي كاغذ بياورم كه دلي پر از شوق به الله و جهاد در راهش و بالاخره عشق به شهادت دارم و دعا مي كنم كه خداوند در هنگام عمل به من ارادة آهنين و اراده اي همچون اراده شير خدا، حضرت علي (ع)، بدهد تا بتوانم در جبهه حق عليه باطل با آخرين نيرويم و تا آخرين قطرة خونم از مرزهاي اسلام و دينم و كشورم و شهرم و ميهنم دفاع كنم.

الان كه دارم با شما حرف مي زنم بعد از اولين درگيري مي باشد كه خيلي شديد بوده است و من با ياري خدا توانستم يك مزدور آمريكايي را كه يك برده است و جبهه اي، روبروي جبهه حق داشته است به ديار جهنم بفرستم. اميدوارم كه اين عمل من خالصانه باشد. اينجا جاي نا امني است و يكي ازخانه هاي اشرافي را اشغال كرده ايم، مردم خرمشهر تمام خانه ها را گذاشته و فرار كرده اند و حق هم داشته اند چون شب و روز بر سر شهر خمپاره مي اندازند و در اولين درگيري برادرهاي ما خيلي رشادت و شجاعت به خرج داده بودند و توانستيم عراقيهاي كافر را تا حدودي عقب برانيم. درگيري شهري بود .

برادر؛ اگر يكدفعه شهيد شدم كه آرزويم اين است، دوست دارم شهادتم، شهادتي باشد كه فايده اي داشته باشد و دوست دارم كشته شدن من باعث بارور شدن و آبستن زندگيهاي ديگر باشد. برادر؛ دانسته باش كه من كاملاً آگاهانه و از روي اسلام، راهم را انتخاب كرده ام و هيچ بر من نبود كه مرا راهي جنگ با دشمن كند. راستي اين را ميداني كه دشمن با تمام سـلاحهاي خود خـيلي بيش از آنكه ما فكر مي كرديم ضعيف وناتوان است و هـيچ نمي تواند خللي بر ايـمان مردان جـنگجوي خـدا بياورد و روحيه آنها را تضعيف كند، هنوز اولين درگيريم يادم مي آيد كه چقدر با شجاعت و پر قدرت جلو رفتيم و دشمن را عقب رانديم، من لحظه به لحظه شهادت را حس مي كردم و لحظه به لحظه دعا مي كنم كه خداوند گناهان و سر افكندگي هاي ما را ببخشد و ما را بيامرزد و بهشت را نصيب ما گرداند ( ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا في امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا علي القوم الكافرين )و هميشه در حين نبرد توصيه هاي حضرت علي (ع) را به ياد مي آورم كه مي گويد:

در هنـگام جنگ دندانها را به هم فشرده، پاها را محكم به زمين استوار كن و هر لحظه خدا را ياد كن.

برادر آرزو مي كنم كه خداوند اين جهاد مقدس را خالصانه كند.

وصيت من به خانواده ام اين است كه هر وقت شهيد شدم به خانواده ام تبريك بگوييد تا خانواده من خوشحال شوند و دعا مي كنم شهادت من زمينه اي را جور كند كه بقية اعضاي خانواده ام، شوق آنها را بگيرد و از خداوند مي خواهم بيش از هر چيز به پدرم صبر دهد و از مادرم مي خواهم كه اگر براي من گريه ميكند از شوق خوشحالي براي من گريه كند و من گفته ام كه اين آرزوي من است كه شهيد بشوم چون شهادت ميانبري است براي تكامل و رسيدن به خدا و براي اين كه بهشت را نصيب خود كنيم .

و از خواهرم مي خواهم همچون فاطمه (س) حجابش را انجام دهد،[البته] مي دانم كه با حجاب اسلامي[است] و همچنين پيام شهيد و رسالتي كه بر عهده اش است [را] انجام ميدهد و از برادران مي خواهم كه قرآن بخوانند و من الان كه اينجا آمده ام مي خواهم فرمان رهبر را انجام دهم و آن رسالتي را كه حاصل تمام خونها و شهداي تاريخ اسلام است انجام دهم و از برادرانم مي خواهم راهم را دنبال كنند و از دوستان مي خواهم كه راه شهادت و راه خدا را دنبال كنند چون اينها تنها راه پيروزي است .

برادر مهدي افشاري كه من خيلي به او علاقه دارم و از خدا مي خواهم كه او را هدايت كند . دوستانم بهزادي و عبدالنبي رنگرز و ابوذر و تمامي برادران و دوستان را مي بوسم بخصوص برادر يدالله و حسن نوري . اميدوارم شهادت نصيب همه ما بشود .                   

                                             والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا