سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

No products in the cart.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید عبدالعلی صفربنا

نام و نام خانوادگی:عبدالعلی صفر بنا

نام پدر: ابراهیم

تاریخ تولد:۳۹

تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۱۲/۵

محل شهادت:پاسگاه زید

نام عملیات:خیبر

ذکر عملیات:یا محمد رسول الله

از فعالیت های او در دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی که بگذریم، او از اولین نفراتی است که پس از شروع جنگ تحمیلی عازم آبادان می شود و در خط مقدم نبرد، استوار می ایستد.

از السابقون های سپاه پاسداران است و از کسانی که عاشقانه لباس سبز سپاه را به تن می کند و در جبهه های غرب و جنوب دنبال تکلیفش هروله می کند.

در حالی که فرمانده مخابرات تیپ امام حسن(ع) است ، از مسئولیتش در جبهه برای خانواده حرفی به میان نمی آورد و خود را فقط سربازی از سربازان رهبر معرفی می کند. او کمتر به خانه می رود و دلیلش را برای رفقایش اینگونه بیان می کند که: «من رفتنی هستم! می خواهم به من دل نبندند!»

شاید خانواده ی عبدالعلی هنوز آن شب را به یاد داشته باشند که او به مرخصی آمد و به دلیل اینکه نیمه شب رسیده بود، برای اینکه آرامش خواب پدر و مادر را به هم نریزد، درب خانه را نزد و در سرمای استخوان سوز هوا، تا اذان صبح توی ماشین خوابید.

شاید بچه های مخابرات تیپ امام حسن(ع) فرمانده ی ورزشکار شهیدشان را به یاد داشته باشند. آن روزهایی که عبدالعلیِ فوتبالیست، بهتر از یک کشتی گیر زیر دوخَمِشان را می گرفت و ضربه فنی شان می کرد و در اعتراض فرماندهان که رویِ نیروهایت توی رویت باز می شود می گفت: « رفاقت، اطاعت پذیری نیروها را افزایش می دهد و کارایی را بالاتر می برد»

و شاید برخی از همرزمان عبدالعلی آن روز خونینِ عملیات خیبر را در پاسگاه زید به خاطر داشته باشند. پنجم اسفندماه ۱۳۶۲.  آن روز را که یک خمپاره ۱۲۰ میلیمتری، مأمور بود و معذور.

آن روز که پس از صدای انفجار چندین پیکر پاره پاره روی زمین افتاده بود. یکی «سردار بهروز غلامی» فرمانده تیپ و یکی سردار عبدالعلی صفربناء ، فرمانده ی مخابرات تیپ.

شاید برخی به یاد بیاورند آن روز را که عبدالعلی بر شانه های شهر می رفت سمت شهیدآباد و یک نفر وصیت نامه اش را بلند می خواند: «انتظار دارم وقتی در راه خدا کشته می شوم، برایم جشن بگیرید و بین مردم شیرینی پخش کنید»

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيتنامه پاسدار شهيد عبدالعلي صفربنا

وصيتنامه خود را با حمد و سپاس خداوند شروع ميكنم وبا تشكر و سپاس از همه نعمتهايي كه به انسان ارزاني داشته است و سلام برتمام شهداي به خون خفته اسلام ، علي الخصوص شهداي انقلاب اسلامي ايران كه با نثار خون خود به ما استقلال آزادي و جمهوري اسلامي را عطا كرده اند و درود فراوان بر امت شهيد پرور ايران كه درپناه خداوند و با رهبري امام توانستند به پيروزيهاي بزرگي دست يابند.

برادران و خواهران عزيز اميد كه همگي بتوانيد با عنايت و تحت رهبري در تحقق اسلام در جهان بكوشيد و به همه جهانيان ثابت كنيد كه تنها در پناه مكتب اسلام است كه انسان ميتواند به سعادت و نيكبختي دنيا و آخرت برسد .پدرم ، مادرم ، برادرم و خواهرم سلام عرض ميكنم ،پس از عرض سلام و سلامتي شما اميدوارم هر كاري را كه ميخواهيد انجام بدهيد فقط هدفتان اسلام و خدا باشد و هميشه د ركارهايتان مبرا و پاك و از امام امت اطاعت كامل نماييد و به پيامهايي كه براي ما بيان ميكنند گوش فرا دهيد، اگر شما را ناراحت كرده ام اگر به پاره اي از حرفهاي شما گوش نكرده ام ، اگر بدي ا زمن ديده ايد مرا حلال كنيد و مرا به خوبي خودتان ببخشيد ، پدرم ،مادرم براي من ناراحت نباشيد و از شما تقاضا ميكنم براي من گريه نكنيد. همه فرزندان خود را در راه اسلام و قرآن قرباني كرده اند،، شما هم يكي از آنها باشيد.

مادرم شيرت را حلالم كن ، پدرم من انتظار دارم وقتي كه در راه خدا كشته ميشوم برايم جشن بگيريد و در بين مردم شيريني پخش كنيد چون شهادت اوج ايثار است و شهيد تداوم بخش راه الله . آنانكه براي برپايي و نگاه داشتن حكومت الهي از پا نمي نشينند و در سنگر جان باختگي خط سرخ و خونين شهادت را پاس ميدارند زندگان هميشه تاريخند (شهيد قلب تاريخ است و به آنها مرده نگوييد بلكه آنها زنده اند )  آرزوي من شهادت است و به آن ارزو هم خواهد رسيد يا پرچم الله اكبر را به نشانه پيروزي بالا ميبريم و يا اينكه خون خود را در راه اسلام و قران بر روي زمين جاري ميكنيم و در آخر ميخواهم شما را زحمت بدهم …………… اگر به كسي بدهكار هستم بدهي مرا بپردازيد و براي وجه پولي كه به آن پرداخت ميكنيد حلالم كنيد و همچنين از شما ميخواهم به دوستان بگوئيد كه اگر آنها را ناراحت كرده ام طلب بخشش كرده ميكنم در ضمن از خواهران و برادرانم تقاضا ميكنم براي امام دعا كنيد و متكي به خدا باشيد و راه امام را ادامه دهيد و چون الان ما در وضعيتي هستيم كه بايد جهاد كنيم همچنانكه امام فرمود با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح بگيريد و عليه كافران و مستكبران قيام كنيد چون جنگ ايران وعراق اولين گامي است كه ميتواند انقلاب اسلامي ايران را به تمام جهان صادر كند و به تمام ستمكاران درس عبرت بدهد ديگر عرضي ندارم بجز پيروزي اسلام.

                                                           والسلام 13/10/59

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا