شهید عبدالرحیم مشکال نوری
نام پدر: عبدالحسین
تاریخ تولد: 1-1-1345 شمسی
محل تولد: خوزستان – دزفول
بسیجی-مجرد
دیدبان
تاریخ شهادت : 5-3-1365 شمسی
محل شهادت : جنوب-پدافندی
گلزار شهدا:شهیداباد
خوزستان – دزفول
توپخانه لشگر7 ولی عصر(عج)
– یک شب هنگام عملیات والفجر ۸ عبدالرحیم و کریم آرمات در سنگر دیده بانی در خط مقدم بودند. صبح که کریم برای نماز بیدار می شود، عبدالرحیم را نمی بیند، برای وضو از سنگر بیرون می رود ،وضو می گیرد ، سپس به دیدگاه سر می زند ، خبری از عبدالرحیم نیست. نماز می خواند و منتظر می ماند ، هوا گرگ و میش شده و در حال روشن شدن است اما هنوز خبری از عبدالرحیم نیست ، با نگرانی انتظار می کشد که ناگهان سر و کله عبدالرحیم پیدا می شود. کریم با عصبانت به او می گوید: کجا بودی ؟ چرا بی خبر می روی؟ عبدالرحیم با خونسردی می گوید: خولو(دایی) کریم کمی صبر کن الان میگم. عبدالرحیم از کریم می پرسد ، می دانی تانک های عراقی روبروی ما، چندتا است؟ کریم می گوید: حالا این چه سوالیه، که می پرسی ؟ من می گویم کجا بودی ؟ تو تعداد تانک های روبروی ما را می پرسی ! عبدالرحیم اصرار می کند، کریم می گوید: من آنتن بی سیم تانک ها را شمرده ام آن ها ۴۴ تا است. عبدالرحیم می گوید: نه ۵۴ تانک است . کریم می گوید : چطوری فهمیدی که تعداد تانک ها ۵۴ تا است، عبدالرحیم جواب می دهد، صبح بعد از نماز که هوا تاریک بود خودم رفتم از نزدیک آنها را یکی یکی شمردم.
کلام شهید :
بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. همیشه در دل من این آرزو وجود داشت که خود را در جبهه حق علیه باطل حاضر سازم. شاید این خدمت ناقابل باعث شود تا گناهان گذشته خود را جبران کنم و خود را به خدای خود نزدیک تر سازم و شاید لطف خداوندی شامل حال بنده ضعیف خود گردد و من نیز به فیض شهادت نائل آیم و من این خواسته و هدف را از صمیم قلب از خداوند خواستارم و به همین منظور چند سخنی را به عنوان وصیت خود خطاب به شنوندگان و خانواده خود عرض می کنم. من که در طول عمر خود هیچ خدمتی به جامعه خود نکرده ام و جز گناه و معصیت چیزی را برای خود جمع آوری نکرده ام، اول از همه اینکه از شما می خواهم همیشه و در همه حال تابع ولایت فقیه باشید و به هیچ وجه دست از امام برندارید و موجب شوید که اسلام را ترویج و حکومتی را که در آن مستضعفین آرامش داشته باشند فراهم آورید و فرصتی را برای رشد منافقین نگذارید، زیرا که آنها بلای یک جامعه هستند که اگر رشد کنند جامعه رو به تباهی و فساد خواهد کشید. و دیگر اینکه برای پیشبرد انقلب راه شهیدان را که از حسین (ع) به شما رسیده است دنبال کنید و نگذارید که یاد و راه شهیدان فراموش شود، زیرا که آنان برای اجرای فرمان خدا از جان و مال و هستی خود گذشته اند و برادران عزیز از شما میخواهم که طبق قوانین قرآن عمل کنید و رفتار شما با قوانین قرآن منافات نداشته باشد. بیانم و سخنم با مردم مسلمان این است که برادری، برابری و عدالت میان خودشان را رعایت کنند، حق دیگران را پایمال نکنند، احترام همدیگر را داشته باشند، به دنیا زیاد توجه نکنید. حقیقت این است که آخرت اصل است. دنیا محلی است که می گذرد. انسان بایستی سعی کند که زودتر، از این دنیا به هر صورت که هست رد شود مخصوصاً الان که موقعیت مناسب و آماده است! این موقعیتی است که باز نمی گردد. حقیقتاً هر فرد مسلمان باید از این موقعیت استفاده کند. فکر نمی کنم در آینده ها چنین موقعیتی برای ما، مخصوصاً نسل جوان پیش بیاید که بتوانیم خودمان را پاک کنیم و رضایت خدا را طلب کنیم، لذا تقاضا می کنم به هر وسیله شده خودتان را به خداوند نزدیک تر کنید و تقرّب پیدا کنید. از این دنیا دور شوید و به مسائل مادی یک مقدار کمتر برسید که خدا شاهد است اگر کوچکترین سهلانگاری در این امر شود، بعدها پشیمانی دارد. و اما پدر و مادر عزیز، اگر چه در طول زندگی خود فرزندی لایق برای شما نبوده ام، حال که دیگر به آرزوی خود رسیده ام، از شما می خواهم که مرا ببخشید و مرا عفو کنید و ناراحت نباشید، زیرا که خداوند می فرماید: از بهترین چیزهای خود در راه خدا انفاق کنید و امیدوارم که بعد از من صبر و استقامت کنید. والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین.
عبدالرحیم مشکال نوری