بیوگرافی شهید:
نام ونام خانوادگی شهید:هرمز خادمی
نام پدر:ابوالقاسم
محل تولد:دزفول
محل شهادت:بستان
تاریخ تولد:1338/6/5
تاریخ شهادت:1360/9/9
عملیات منجر به شهادت:طریق القدس
نحوه شهادت:ار اثر ترکش خمپاره
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب هرمز خادمي فرزند ابوالقاسم ، تاريخ تولد1338 ، صادره از دزفول ، وصيت مينمايم:
خانواده ام از شهيد شدن من ناراحت نشوید و به ياد امام حسين باشید كه چگونه علي اكبر را از دست داد. مادر جان زياد خود را ناراحت نكن، چون بالاخره روز قيامت همديگر را خواهيم ديد.
حامی روحانیت مبارز باشید
به اميد آن روز (روز قیامت)، صبر و استقامت كنيد و تا ميتوانيد از روحانيت مبارز پشتيباني كنيد و هميشه پيرو امام خميني باشيد. پيرو اسلام، قرآن و امام خميني باشید.
کار رابرای خدا انجام دهید
از نظر مادي چيزي ندارم، چند دست لباس هستند كه آنها را بين فقراء تقسيم كنيد. از خواهرانم مي خواهم هر وقت به ياد من مي افتند، زينب را در نظر داشته باشند كه چگونه برادرش حسين را از دست داد و الان در نزد خدايشان روزي ميبرند. تا مي توانيد كارهايتان براي خدا باشد كه روز قيامت ما هم همديگر را ملاقات ميكنيم.
از برادرم عبدالحسين و كريم، مي خواهم كه پدر و مادرم را ناراحت نكنند و به حرف آنها گوش دهند، درسشان را بخوانند و كسي را ناراحت نكنند كه خدا از دست آنها ناراحت شود. پدر جان مي دانم كه در زندگي چه رنجهائي كه برايم كشيده ايد چكار كنم ، تکلیفی بود که خداوند تبارک و تعالی بر گردن ما گذاشته بود.
خداحافظ ابدي
6/8/1360
هرمز خادمي
خاطراتی از شهید:
سال ۱۳۵۶ برادرم به سربازی رفته بود. او به همراه دیگر از دوستانش روی دیوارهای پادگان جمله ی “مرگ بر شاه” را نوشته بود. بعد از اینکه ساواک فهمید که این جمله را چه کسانی روی دیوارهای پادگان نوشته است آنها را دستگیر کرد و به زندان انداخت.
برادرم هرمز و دوستانش شکنجه های بسیاری را تحمل کردند ولی لحظه ای از اینکه این راه را انتخاب کرده بودند پشیمان نشدند. بعد از مدتی وقتی مأموران ساواک دیدند که انقلاب در حال پیروزی است ایشان را به همراه دوستانش آزاد کردند.
آن موقع نیروهای نظامی با تانک و اسلحه هایشان سر چهار راه شریعتی دزفول ایستاده بودند و هر که را که از آنجا می گذشت به رگبار می بستند. هرمز و دوستانش برای نشان دادن اعتراض خود به این عمل ناپسند نیروهای زمینی شبانه از پادگان به صورت مخفیانه بیرون می آمدند و با انقلابیون همراه می شدند.
بعد از انقلاب اسلامی سربازی برادرم تمام شد و او به خانه آمد ولی خیلی زود جنگ تحمیلی آغاز شد و هرمز عزیزم برای دفاع از مرزهای ایران به آبادان رفت. او در عملیات”فتح المبین” در نهم آذر 1361 به عنوان داوطلب برای رفتن و باز کردن معبر در میدان مین با اصابت ترکش مین به پیشانیاش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
مجموعه ای از تصاویر شهید:

