نام:علیرضا
نام خانوادگی:پلارک
نام پدر:محمود
تاریخ تولد:۱۳۴۵
محل تولد:دزفول
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۰۷
محل شهادت:شلمچه
فاقت مادر و پسری است دیگر…
مادر شهید از رفاقتی که با فرزند دارد، میگوید: پنج سالی است که بهخاطر کسالت من و حاج آقا در کرج نزد غلامرضا بودیم. شب و روزم گریه و زاری شده بود. پنجشبه شبها بیقرار مزار علیرضا میشدم. به نیت او در مساجد خرما پخش میکردم اما دلم تاب دوری از او را نداشت. دیگر دلتنگی امانم را بریده بود تحمل نیاوردم. فقط بخاطرعلیرضا به دزفول برگشتم. اینجا دیگر احساس آرامش دارم.
مادرمی گوید: علیرضا انقدر اهل خدمت خالصانه بود زمانی که از جبهه آمد گفت: مادر شما که اینجا بیکارید برای خدمت به رزمندگان به پایگاه بسیج بروید، من هم میرفتم عدس برنج و… کمک نیروهای پشتیباتی پاک میکردم.
مادر میگوید: همانند جوانان که در شهر فعالیتهای انقلابی انجام میدادند علیرضا هم از این قاعده مستثنی نبود. شیشههای کوکتل مولوتوف زیادی به همراه دوستانش درست میکرد به گونهای که بعد از شهادتش تعداد زیادی از این شیشهها را از داخل کمد او بیرون آوردم.
مادر شهید میگوید: بر خلاف حال که برخی از جوانان تجمل گرا هستند علیرضا اهل اسراف و ولخرجی نبود و تنها با مراقبت و نگهداری درست از چند دست لباسش از آنها به مدت طولانی استفاده میکرد. بعضی وقتها که قصد داشتم او را امتحان کنم به او میگفتم: علیرضا امروز هم غذا آب پیازی (اشکنه) داریم مدام میگفت ای جون خداراشکر.