سامانه جامع شهدای دزفول

شهداء سنگ نشانند که ره گم نشود

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

0
کل حجم:تومان

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

هیچ محصولی در سبدخرید نیست.

شهید عزیز عباس مقبل

نام : عزیز عباس مقبل

نام پدر : عبدالعلی

تاريخ تولد: 20-7-1342 شمسی

محل تولد: خوزستان – دزفول – دزفول

تاريخ شهادت : 4-10-1365 شمسی

محل شهادت : ام الرصاص

نام عملیات : کربلای 4

سوزستانی از سفر

دوره درمان عزیز طولانی شد. شبی در دزفول دکتر سید محمد حجازی را دعوت کردم و آمد وضعیت عمومی عزیز را چک کرد. حالش مناسب نبود. تعطیلات عید بود و مملکت تعطیل. فردا به فکر بردنش به اهواز افتادیم. آقای رئوفی رئیس بهداری سپاه علیرغم خیلی از محدودیتهای قانونی و کمبود امکانات بهداری، کمک کرد و آمبولانسی داد و سید حبیب کاشانی تحویل گرفت. برادر بزگوار سید حسن آسیابان هم مقدمات بستری شدنش را در اهواز فراهم کرد و نصف شبی اهواز رفتیم. نماز صبح را در بیمارستان خواندیم. اعزام به تهران آخرین مرحله بعد از درمان در اهواز بود و عزیز دوباره در بیمارستان امام خمینی بستری شد. بارها به عیادتش رفتم. گاهی با دکتر حجازی می رفتیم. هر بار هم که می رفتم دوستانی را با خود می بردم. روزی از حجت الاسلام قدرت ا… نجفی قمشه ای از بازماندگان حادثه هفت تیر که در دانشکده حضور داشت دعوت کردم که بیمارستان برویم. از درخواستم برای عیادت از عزیز استقبال کرد. آن روز به اتفاق ایشان بیمارستان رفتیم. عزیز لاغر لاغر شده بود. حاج اقا نجفی صندلی اش را به تخت عزیز چسباند و دستش را در دست گرفت و شروع کرد به گفتگو با او. وی در دو موضوع گفتگو کرد. اول اینکه مرگ حق است. دوم اینکه من دعا می کنم سلامت خود را بدست آوری و قول می دهم به همراه ایشون ( اشاره به من ) دزفول می آیم و در عروسی ات می رقصم. بعد حاج آقا نجفی دستانش را بالا برد و برای خنده عزیز آنها را به علامت شادی تکان داد و باعث خنده عزیز شد. اما برادرش عظیم خنده اش با بغض بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا